ما یه فامیل نابغه داریم بچه بود رفتیم خونشون مامانش به زور میگفت بیا سلام کن نمیومد بعد دیدم رفت تو اتاقش گفت : انسانها ، انسانهای مزاحم !
ما یه فامیل نابغه داریم بچه بود رفتیم خونشون مامانش به زور میگفت بیا سلام کن نمیومد بعد دیدم رفت تو اتاقش گفت : انسانها ، انسانهای مزاحم !
به قدری که من "دارم میرم کتابخونه" اگه واقعا میرفتم کتابخونه ، تا الان کل کتابای دنیارو تموم کرده بودم
برای کارهای اشتباهی که انجام ندادی عذر نخواه ...
جوری معتادش میشی که یه آن برای تموم کارای درستی که انجام دادی هم عذرخواهی میکنی ...
خٌرد میشی ...
میشکنی ...
نابود میشی ...
بفهم اینو
مامانم گف تو که از خونه میری بیرون من دلم میگیره...
[کی میتونه اینقدر دوسمون داشته باشه؟]
تو لیاقتت بیشتر از ایناس، من واسه تو خیلی کمم
جمله ای که اکثرمون یه بار شنیدم بعد طرف دو روز بعد رفته با یکی دیگه
ﺭﻭﺯﯼ ﻣــ✔ـــﯿـــﺮﺳﻪ ﮐـــ¡¡ــﻪ ﻣـــــﯿـــــﮕـ◁◀ــــﯽ :
↯ ﺩﺍﺭﻡ ﻣـﯿـﻤـﯿـــﺮﻡ ↯
ﻭ ﻣــ↭ـﻦ ﻣﯿﮕـ▽ــﻢ :
➣ ✘" ﻣﺰﺍﺣﻤــ✔ـﺖ ﻧﻤﯿﺸﻢ ؛
ﺭﺍﺣـ✍ﺖ ﺑﺎﺵ ... "
✘ ⌛ﺑـــــﻪ ﺗـــــــ⇦ــلـاﻓــﯽ ﺭﻭﺯﻫــﺎﯾﯽ ﮐــ✔ـــﻪ ﻫــﺰﺍﺭ ﺑـــــﺎﺭ ﻣــُﺮﺩﻡ
⌛ﻭ ↻ﺑﯿﺨﯿﺎﻟـــﻢ ﺑـــــﻮﺩﯼ ↻
یا که دل از دیدنت سیر شود بعد برو
تو اگر کوچ کنی بغض خدا میشکند
صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو
⇦عٰاشِقِ اون لَحظَم که بَرگَردی بِگی ⇨
✘خُب آدَم توزِنْدِگیش یه اِشتبٰاهٰاتی میکُنه بِبَخْشید✘
♚مَنَم بَغَلِت کُنَم آروم دَرِ گوشِت بِگَم : دستگیره در اون طرفیه♚
به من گفتی "بگو آ" نمی گفتم. لج کرده بودم
گفتی "این شکل را نگاه کن!" من اخم کردم.
ناگاه گره ی بغضم باز شد و تو دستم را گرفتی
و از کوچه باغ های جهل بیرونم کشیدی و به من
گفتی:"ببین آنجا چند ستاره هست؟" شمردن را به من آموختی
ومرا به میهمانی ستارگان بردی دست عاطفه ام
را گرفتی و اشک های سرگردانم را امان دادی
وبه من نوشتن آموختی.
یادش بخبر...من چقدر در خانه در نقش تو بودم.
خاک بازی به معلم بازی بدل شد و چقدر شیرین و
لذت بخش بود.
اینک تو نیستی، پس با یادتو در کوچه پس کوچه های
کودکی ام که هنوز در آن طنین صدای توست،
گام میزنم; کودکی هایی که پر است از بوی تراشه های
مدادرنگی ها و بوی کتاب فارسی; کودکی هایی که هنوز با آب بابا و
حسنک کجایی و ریزعلی فداکار است; کودکی هایی که هنوز آهنگ
گام های مصمم تورااز آن میشنوم، تو که برای همیشه درتمام
کوچه های حال و آینده ی من جاری هستی چرا که من هرجا که رسم
و هرجا که باشم، از توست رسیدنم و از توست آمدنم
خدایــــــا
ترجیح می دهم در آتش جهنمت با عشق بسوزم
اما
با محبت دروغین آدم ها گرم نشوم ...
#سیاوش_صیاف
مردانه که دلت بگیرد کدام زن میخواهد آرامت کند…؟
مردانه که بغض کنی چه زنی توانایی آرام کردنت را دارد…؟
مرد که باشی حق این ها را نداری…
مرد که باشی حق ات فقط در دل نگهداشتن است
مرد که باشی از دور نمایِ کوهی را داری
مغرور و غمگین و تنها
مرد که باشی شب که دلت بگیرد یک نخ سیگار روشن میکنی و خودت . . .
.
اینـ پستمـ اختصاصیـ وآسـ یهـ نفر
خودشـ میدونهـ کیهـ
عصر جمعه باشد و ...
آسمان ابری باشد و ...
گردوغبار باشد و ...
تو باشی و هجوم بی رحمانه خاطرات
چه جانی می کَنی تا مهمان شب شوی ...
#سیاوش_صیاف
سهــم من از دنیــــــــــــا
نداشتن و نرسیدن استــــــــــــ …
تنهـــــا
قدم زدن در پیاده رو هــــــای تکراری ذهن
که به بن بست نمیشود ختم می گردد ...
#سیاوش_صیّاف
سالهاست رفتهای و من
هنوز به خودم میلرزم
درست مثلِ شاخهای که چند لحظه قبل
پرندهاش پریده باشد!
"رضا کاظمی"
تو چرا وقـتی دروغ میگی
و من لبخــــند میزنـــم...
فکـــــر میکنــی من خـــــرم؟
خوب یه بارم فکــــر کن دارمـــ بـــه
خریـــــــــت تو لبخــند میزنــــم!!
اصلا عیب نداره !! عیب نداره که تنهایی ... عیب نداره که دیگه زیر بارون بدون اون باید تنها خیس بشی .... عیب نداره که شبا بدون شب بخیر عشقی که الان نداریش میخوابی ... عیب نداره که جمله ی دوستت دارم رو دیگه نمیشنوی تا دلت یکم آروم بشه ... عیب نداره که دلش دیگه برات تنگ نمیشه تا بفهمی هنوزم عاشقانه دوستت داره ... عیب نداره که اگه خیانت دیدی و دم نزدی ..... یعنی نخواستی که هیچی بگی .... عیب نداره اگه اونیکه بهت گفت تا آخرش باهاته الان دیگه نیست تا ببینه چقدر تنها شدی و غم تو دلت نشسته ...
اما مطمئن باش یه روزی همونی که قدر تو رو ندونست یه روز توی حسرت داشتنت میسوزه
تازگیها سرزمینی پیدا کرده ام
خالی از هیاهو
خالی از دغدغه
آرام...
بی دل
آری
بی دل...
تنها هزینه اش همین است
بیا که بی هم
به آنجا برویم...