برگ خالی|عاشقانه|شکست عشقی|فازسنگین

پست عاشقانه,متن عاشقانه,نوشته عاشقانه,عکس عاشقانه,برگ خالی,پست عاشقانه جدید,شکست عشقی,فازسنگین

۳۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاز دپ» ثبت شده است

عذر نخواه

برای کارهای اشتباهی که انجام ندادی عذر نخواه ...

جوری معتادش میشی که یه آن برای تموم کارای درستی که انجام دادی هم عذرخواهی میکنی ...

خٌرد میشی ...

میشکنی ...

نابود میشی ...

بفهم اینو

۱۵ مهر ۹۶ ، ۱۸:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عاشقانه

دل شکستـــه ام

چـــه شباهـــت عجیبـــی بیـــن ماســـت …
مـــن ” دل شکستـــه ام”
و تـــو “دل شکستـــه ای"


دختــر بودن تاوان دارد...
بزرگ می شوی....عاشق می شوی...
دل می بندی...
تنت رابرایش عریــــان می کنی...
نه از روی هوس ...
بلکه از روی عشق...
وقتی دلش را زدی میرود...
و تـــو می مانی و خودتــــ ...
آن زمان تو یک هــــــــــرزه ای.....
و او...
فقط کمی دختــــــر بازی کرده .....
۲۳ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عاشقانه

صبر کن

صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو

         یا که دل از دیدنت سیر شود بعد برو

                    تو اگر کوچ کنی بغض خدا میشکند

                           صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو

۰۹ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عاشقانه

آتش جهنم

خدایــــــا

 

ترجیح می دهم در آتش جهنمت با عشق بسوزم

 

اما

 

با محبت دروغین آدم ها گرم نشوم ...

 

 

#سیاوش_صیاف

 

 

۳۰ تیر ۹۶ ، ۱۷:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عاشقانه

رفتم

 

رفتم و زحــمت بیگانگی از کوی تو بردم


آشنـــای تو دلم بود و به دست تو سپردم



اشک دامـان مـــرا گیرد و در پای من افتد


که دل خون شده را هم ز چه همراه نبردم

 



#هوشنگ_ابتهاج

 

 

 

۲۸ تیر ۹۶ ، ۱۷:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عاشقانه

عصر جمعه

عصر جمعه باشد و ...

 

آسمان ابری باشد و ...

 

گردوغبار باشد و ...

 

تو باشی و هجوم بی رحمانه خاطرات

 

چه جانی می کَنی تا مهمان شب شوی ...

 

 

#سیاوش_صیاف

 

 

۲۷ تیر ۹۶ ، ۱۷:۳۸ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
عاشقانه

سهم من از دنیا

سهــم من از دنیــــــــــــا

نداشتن و نرسیدن استــــــــــــ …

تنهـــــا

قدم زدن در پیاده رو هــــــای تکراری ذهن

که به بن بست نمیشود ختم می گردد ...

 

#سیاوش_صیّاف

 

 

 

۲۶ تیر ۹۶ ، ۱۷:۳۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱
عاشقانه

سالهاست که رفته ای

سال‌هاست رفته‌ای و من

 

هنوز به خودم می‌لرزم

 

درست مثلِ شاخه‌ای که چند لحظه قبل

 

پرنده‌اش پریده باشد!

 

"رضا کاظمی"

 

 

۲۵ تیر ۹۶ ، ۱۷:۳۵ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
عاشقانه

اصلا عیب نداره


اصلا عیب نداره !!

عیب نداره که تنهایی ...

عیب نداره که دیگه زیر بارون بدون اون باید تنها خیس بشی ....

عیب نداره که شبا بدون شب بخیر عشقی که الان نداریش میخوابی ...

عیب نداره که جمله ی دوستت دارم رو دیگه نمیشنوی تا دلت یکم آروم بشه ...

عیب نداره که دلش دیگه برات تنگ نمیشه 

تا بفهمی هنوزم عاشقانه دوستت داره ...

 عیب نداره که اگه خیانت دیدی و دم نزدی .....

 یعنی نخواستی که هیچی بگی ....

عیب نداره اگه اونیکه بهت گفت تا آخرش باهاته

 الان دیگه نیست تا ببینه چقدر تنها شدی و غم

تو دلت نشسته ...


اما مطمئن باش یه روزی

همونی که قدر تو رو ندونست یه روز توی حسرت داشتنت میسوزه


۲۴ تیر ۹۶ ، ۱۷:۳۴ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
عاشقانه

چند قدم ان طرف تر


تا سردش می شد، دستشُ میکرد تو جیب پالتوم و انگشتاشُ حلقه می کرد دور‌ دستام. بعدشم محکم فشار میداد. عادتش بود که بعضی حرفا و حسّارُ یک جورِ دیگه ای بروز بده. مثلاً وقتی پشت فرمون بودم و دستم رو دنده بود. یا تو سینما، تویِ سکانسایِ تأثیر گذار، دستمُ فشار میداد. یا تو مهمونیایی که همه وسط بودن و دو نفری می رقصیدن، همچین به آغوش می کشید و آهنگُ زمزمه می کرد، انگار ساعتایِ آخرِ زندگیمونِ.

اینجا سردِ. هرچی به تو نزدیک تر میشم داره همه چی ذوب میشه. با اینکه تو همیشه دستاتُ می کردی تو جیب پالتوم ...

"چند قدم آن طرف تر با خودم"

#دانیال_اسماعیلیان

۲۶ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۰۴ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشقانه

لعنت به تکنولوژی :)


حرفمان که میشد،

استرس تمامِ وجودم را فرا میگرفت...

نکند از دستش بدهم؟

نکند من بمانم و کوهى از خاطره؟

نکند منى که بعدِ عمرى دل باختم،بشکند دلم!

نکند تمامِ دو نفره هایمان را با دیگرى تکرار کند؟

تماس هایم بى پاسخ میماند ومنفورترین صدای دنیا

در گوشم تکرار میشد؛

"مشترکِ مورد نظر پاسخگو نمیباشد"

برایش مینوشتم؛

آدمیزاد است دیگر جانم بحث میکند

فرقى نمیکند مقصر کیست

همین که بحث میکنیم یعنى،

قلبمان هنوز براى هم میتپد

یعنى مهم است برایمان که شبیه یکدیگر شویم!

ارسال کردم و خواند

ولی جوابی  نداد

باز نوشتم؛

-جانم؟

باز هم خواند و جواب نداد

-عزیز دل...؟

سکوت بود و سکوت!

و هیچ چیز لعنتى تر از بى پاسخ گذاشتنِ پیام نیست

قدیم ترها خودمان را قانع میکردیم که شاید پیغامم نرسیده باشد

و هى ارسال میکردیم و ارسال...

حالا اما این تکنولوژىِ لعنتى همان اندک دلخوشى را هم از ما گرفت و

با وقاحتِ تمام به ما میفهماند که ؛

خواند و پاسخ نداد

که خواند و تحقیر کردنِ تو را ترجیح داد

لعنت به تکنولوژى

لعنت به پیغامهاى بى جواب

#علی_قاضی_نظام


۱۸ فروردين ۹۶ ، ۱۰:۰۱ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشقانه

عشق


دو نفری که عاشق همن

باید همدیگه رو به یه اندازه دوست داشته باشن

وقتی یکی اون یکی رو بیشتر دوست داره و

تند تند در عشقش پیش میره مثل وقتیه

که دو نفر دارن یه فرش رو لوله میکنن و

یکی تند تند میپیچه و اون یکی عقب میفته...

نتیجه‌ش یه فرشه که نافرم پیچیده شده!!

هر از گاهی دوست‌داشتن همدیگه رو بررسی کنین،

گاهی لازمه ترمز کنید تا اون بهتون برسه.

۰۱ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۲۶ ۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
عاشقانه

خاطره ها

لعنت به این خاطره ها که باید ذره ذره خوردت کنن بیوفتن به جونت

دلم یه تصادف بزرگ میخواد اینقدر بزرگ که همه چی فراموشم شه

بی توجهیاات

سرد شدنات

همه ی بدیات

غیر تو

بدون تو همون بهتر بمیرم


۱۹ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۱۱ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشقانه

منطقی ترین تصمیم من تویی

میپرسم قصد خواب نداری جانم؟
دستی به موهای برهم ریخته اش میکشد و میگوید
تو صبحِ زود بیدار شده ای
خسته ای
همین نیم ساعت پیش گفتی گیجِ خوابم
فردا هم که باید صبحِ زود بیدار شوی
کلی هم کار داری
منطقی ست که بخوابی...
دوباره میپرسم قصد خواب نداری جانم؟
لبش را کج میکند و چند مرتبه پلک میزند و ابرو بالا می اندازد و میگوید نه !
میگویم قهوه را دم میکنی یا دم کنم؟
ادامه میدهد که منطقی نیست جانا!
تو بخواب!
میگویم اتفاقا خیلی هم منطقی ست!
شبی که تو بی خواب شوی
منطقی ترین تصمیم جهان در آن شب، به نام من ثبت میشود!
منطقی ترین تصمیم جهان
دو صندلی ست رو به روی هم
در نیمه ی تاریکِ خانه، کنارِ پنجره...
همراه دو فنجان قهوه ی تلخ و داغ
البته که با خنده ی شیرین ات همراه میشود...
همراه میشود با چشمان زل زده ات به چشمانم
به چشمانم که سرخ شده است، خمار شده است ، سخت بازو بسته میشود اما قیدِ خواب را زده...!
گیج و گنگ نگاهم میکند
ادامه میدهم که عزیزم کار و خستگی که همیشه هست
نگذار این روزمرگی برایمان تصمیم بگیرد!
برایش منطق خودت را تعریف کن...
حالا قهوه را دم میکنی یا دم کنم؟
میگوید دم میکنم...فقط یک بوسه به آن تصمیم منطقی ات اضافه کن که وقتی قرار است برایم شعر بخوانی نور ماه را از روی لب هایت بچینم...
میگوید و می رود و دفترچه ی شعرم دنبالش راه میافتد...!


۱۹ دی ۹۵ ، ۱۳:۴۹ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشقانه

ببخشید دوستان

‏به همه آدمایى که تا امروز توى زندگیم اومدن یه عذر خواهى بدهکارم
ببخشید که نتونستم بى تفاوت باشم ببخشید که نتونستم تظاهر کنم ببخشید که خودمم

۱۸ دی ۹۵ ، ۱۳:۴۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشقانه

رویا

من رویاهای زیادی در سر دارم!
میخواهم نویسندهء بزرگی شوم که جهان از خواندن نوشته هایش انگشت به دهان بماند...!!
میخواهم مانند کریستوفرنولان فیلمنامه های راز آلودی بنویسم که هر مخاطبی را جذب کند...!
آنقدر پرمحتوا بنویسم که شخصِ استیون اسپیلبرگ از من درخواست همکاری کند!
مثل آلفرد هیچکاک به عنوان نابغهء فیلم سازی معرفی شوم!
مانند جان فورد عنوان بهترین کارگردان تاریخ سینما را بدست آوردم!
من حتی مثل فرهادی به اسکار هم می اندیشم...!
این ها را رها کن..!
این ها همه فرعیات است...!
بنشین آن رویای اصلی را برایت بگویم!
آن رویای شیرین تر از عسل!
یک صبحِ بارانی تو از راه برسی و از شدتِ باران موهایت کاملا خیس شده باشد...
بنشینی جلوی آیینه و ...
من موهایت را خشک کنم...
بویِ موهایت بپیچد در اتاق و پلکهایم را محکم رویِ هم بفشارم و با تمام وجود نفس بکشم....
وقتی چشمانم را باز میکنم تو از آیینه زل زده باشی به من!
و چه کار سختی دارم من!
محوچشمانت شده ام که هیچ....
باید حرفِ نگاهت را هم بخوانم......!
#علی_سلطانی
#دپ_هون

۱۶ دی ۹۵ ، ۱۶:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عاشقانه

فاش نشود خاطرات من و تو

‏نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
(اسکرین شات هایش را طبقه بندی میکند)

۱۶ دی ۹۵ ، ۱۳:۴۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عاشقانه

عناصر گم شده

‏انصاف ؛ وجدان و انسانیت عناصر گمشده عصر کنونی هستند، این واقعیت گزنده و تلخیه


۰۹ دی ۹۵ ، ۱۶:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عاشقانه

ســالهـاست بــــﮧ تــنـهـایــے عـادت کـــرده ام....


دوســتــے میــگـفت عـیــب تــنـهـایــے ایــن اســت کـــﮧ

عـادت مــیـکـنــے ... خــودت تـصــمـیـمــے مـے گیرے ،

تــنـها بـــﮧ خــیـابان مــے روے،

و بـــﮧ تــنـهـایــے قـدم میزنـے .

پــشـت مــیـز کــافـے شــاپ تــنـهـایــے مـے نشینـے

و آدمــهـا را نــگاه میــکنے ،

ولــی مــن بـــﮧ خـاطر هــمـیــن حـــــــس دوســـتـش دارم .

تــنـهـا کـــﮧ باشـے نگاهـــت دقــیـق تــر مــے شــود و مـــعـنـا دار ؛

چــیـزهــایــے مـے بینے کـــﮧ دیگران نــمے بینند،

در خــیـابان زودتر از همـــﮧ میــفـهـمـے پایــیـز آمده

و ابرها آســمـان را محـــکـم در آغــــوش کشـــیـده اند

مــیـتـوانــے بے توجـــﮧ بـــﮧ اطــراف،

ســاعتهــا چـشـم بـــﮧ آســـمان بــدوزے و تــولد باران را نظاره گــر باشــے.

بــــراے هــمـیـن تــنـهـایـــے را دوســـت دارم

زیرا تــنـهـا حســے اسـت کـــﮧ بــــﮧ مــن فــرصـت مـــی دهــد خـــودم باشـــم

با خـــودم کـــﮧ تــعـارف نــدارم !

ســالهـاست بــــﮧ تــنـهـایــے عـادت کـــرده ام....
:))))

۲۱ آذر ۹۵ ، ۰۶:۴۸ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشقانه

خدایی میشوند که خدایی کردن نمیدانند


۰۸ آذر ۹۵ ، ۰۰:۱۰ ۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
عاشقانه