برگ خالی|عاشقانه|شکست عشقی|فازسنگین

پست عاشقانه,متن عاشقانه,نوشته عاشقانه,عکس عاشقانه,برگ خالی,پست عاشقانه جدید,شکست عشقی,فازسنگین

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پروفایل فاز سنگین» ثبت شده است

بعضی چیزها


بعضی چیزهارا باید

 سروقت خودش داشته باشی ، 

وقتش که بگذرد

 دیگر بود و نبودش برایت فرقی نمیکند 

چون به نبودنش عادت کرده ای

 و یاد گرفته ای چگونه بدون اینکه

 داشته باشی أش ، زندگی کنی....

بعضی چیزها ، مثل  حس ها

 و تجربه ها ؛ دوره ی خاص خودش را دارد ‌‌..

مثلأ یک دوره ای آدم دوست دارد عاشق باشد ...مثل خیلی های دیگر کادو بخرد ، ذوق کند ، برای کسی مهم باشد...

وقتی نیست ، زمانش که بگذرد دیگر فایده ای ندارد...کم کم  به تنها بودن میان جمعیت بزرگ دو نفره ها عادت میکنی و یاد میگیری تنهایی حال خودت را خوب کنی 

اینکه میگویند

 عشق تاریخ مصرف ندارد 

و پیروجوان نمی شناسد ، درست...

اما عاشق شدن در بیست  سالگی با عاشق شدن در چهل سالگی قابل مقایسه است !؟! آدم یک چیزهایی را سر وقت خودش باید داشته باشد 

وقتی سرزنده و شاد است 

وقتی جوان است 

یک چیزهایی مثل عشق و حس و حال عاشقی 

وقتش که بگذرد ، رنگش خاکستری میشود 

و شاید هرگز نتوانی تجربه اش کنی ، هرگز ..


۰۱ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۱۰ ۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشقانه

نامه ای به او :)

سلام مخاطب خاص

شبها گذشت و روزها...این که می رود عمر است .یادت هست؟خاطره هارا که مرور می کنی هر کدام طعمی دارد . هر کدام مزه ای را در دهان خیال میریزند.زندگی به رنگ مینشیند.ولی بین این همه طعم و رنگ،من طعم آن روز بارانی را خوشتر دارم .همان روزی که آسمان تا لبه های زمین پایین آمده بود و رنگ ها ریخته بوددر آغوش باد و زندگی میرفت زیر پوست شهر.یادت هست؟

طعم خنده هایت روی نفس های خیابان می نشست و عاشق و معشوقی را ساعتی در خلسه ی هوس فرو میبرد .باران که میخورد روی خواب درخت و کبوتری نمیدانست که بادبادک کاغذی چرا فلسفه نمیداند.چرا کسی از چتر ها نپرسید 

که باران دوست دارند؟

خاطره ها طعم دارند .هرخیابان هم و هر باران...وهر خیابان در باران هم.

دهان خاطره گس شده است...خاطره ای که در میان رگ های عادت میرود...

۲۶ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۲۱ ۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
عاشقانه

بفهمش :)

. +سلام(یعنی دلم برات تنگ شده بود.)

-سلام(یعنی من هم همینطور.) 

+امروز هوا سرد شده( یعنی دیروز چرا نبودی؟) 

-شاید بارون بیاد ( یعنی امروز هستم، نگاهم کن!)

+شعری را که خواستی پیدا کردم(یعنی دیروز همش به فکر تو بودم.) 

-می خوام بزارمش تو قاب که هر روز بخونمش(یعنی که هر روز به یاد تو باشم.)

+وسط های شعر گریم گرفت( یعنی بس که به تو فکر کردم.)

 -فقط شعر خوبه که آدم رو به گریه می اندازه(یعنی کاش اون لحظه پیش تو بودم.)

+اونجا که درباره ی ترسیدن از عشق بود(یعنی من از عشق تو می ترسم.) 

-یکی هم برای تو قاب می کنم، دوست داری؟( یعنی دوستت دارم.)

 -دوست دارم،قاب کن( یعنی دوستت دارم)

۲۵ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۲۶ ۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عاشقانه

بدبختی

بدبختی های روزگار ما آدم ها از آنجایی شروع شد که خواستیم همه ی آدم های اطرافمان را راضی نگه بداریم ، کاری که مدت ها طول کشید تا بفهمم چقدر عبث و بیهوده است ، هرچقدر خوب باشید و هر چقدر موجه ، هرقدر مبادی آداب  ، هراندازه که مراعات کنید ، هر چقدر لی لی بگذاریم به لا لای دیگران ، هرچقدر خنده هایمان را زورکی تقدیم آدم ها کنیم ، هرقدر ملاحظه و درک خرج زندگی این و آن کنید ، هرقدر ، فقط و فقط خودتان را گرفتار کرده اید و بس ، سال ها طول کشید تا بفهمم که آدم های دور برمان آن چیزی که تو هستی و میخواهی باشی را نه میبینند و نه قبول اش خواهند کرد ، مردم آن چیزی را در تو میبینند که خودشان دوست اش دارند ، حقیقت این است که اولویت آدم ها خودشان اند ن تو

۲۳ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۱۱ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشقانه

کارشون میشه افتادن

یک برگه از لای کتابش افتاد زیرِ پای من، همین که خواستم خم بشم برگه رو بردارم گفت:

_ لازم نیست، این برگه کارش افتادنه!

متعجبانه نگاهش کردم ، لبخند زد و گفت :

_ براى اولین بار که گذاشتمش لاى کتابم و از خونه زدم بیرون صد بار افتاد، کلافه ام کرد!

روزِ دوم میونِ پنج تا برگهء دیگه فقط همین یه دونه افتاد پایین، روزهاى بعد بیشتر شد این افتادن ها، یه بار روش یه آزمایشى انجام دادم، لولِ ش کردم و گذاشتمش تو بُطرى، اینبار در کمالِ ناباورى با بطرى افتاد! همون لحظه بود که متوجه شدم کارش افتادنه! مثلِ خیلی از آدمها که سعى میکنیم نگهِ شون داریم، بعد یه نقاب میذارن رو چهـره شون، کم کم خودشون و نشون میدن، چون دیگه تحمل بازى رو ندارن!

وقتى شناختی شون و نقاب و کنار زدن، کارشون میشه " افتادن "

تو نمیتونى کسى رو تغییر بدى، حتى اگه عزیزِ عزیزِت باشه! فقط میتونی دوستش داشته باشى!

۲۱ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۵۹ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عاشقانه

درد

یک روز ممکنه این دلیل رو پیدا کنی تا از خودت بپرسی حد دردی که میتونی تجربه کنی چقدره و متوجه میشی که اصلا حدی وجود نداره.درد پایان ناپذیره.تنها افراد هستن که پایان پذیرن.


۱۹ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۱۵ ۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عاشقانه

شب و حالت شبانش :)

🔻

ببین، شب خودش یه ‌چیزیه.

 تو شب یه‌ کارایی هست که تو روز نیست؛

 مثلن یه‌ چیزی که فورا به ‌ذهن انسان میرسه دیدار ِ یار.

 دیدار یار بیشترش تو شبه دیگه.

 تو روز یه ‌حالت معمولی و چه خبر، تو چطوری و مراقبت کن و غیره پیش میاد، انسان اصن مزاجش تباه میشه.

 شب بهتره، صمیمیه.

 اصن تو ادبیات ما هم هست.

 حالا خودنمایی نباشه، من خیلی دنبال شعر و اینا دنبال میکنم. اشاره زیاده به شب...

 یا خودِ خواب؛ ببین این بحث خواب خیلی پیچیده‌ ستا.

 یعنی اون خوابیدن و خواب دیدن و رویای واقعه و صادقه و غیره به‌ کنار، که یهو چیز میشه میبینه فک میکنه یه ‌خوابی دیده.

 یا اون قضیه‌ی احتلام جوانان که خودش مفصله!

 اما شب در عین ‌حال یه ‌فرصتی هم هست واسه‌ی نخوابیدن.

 چون ساکته، با خودتی، نگا میکنی میبینی داس نقره وسط آسمان، میگی وای جمشید چی داره میاد به‌ سر ما.

 یا ورمیداری نشونش میدی به بعضی نفرات، که عمدتاً به ‌یه‌ورشون هم نمیگیرن، اما گاه‌ گداری اگه بگیرن یه اثر خوبی داره.

 مث حس نشون دادن ماه به‌ دیگران میمونه. 

#چهرآزی 


۱۹ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۱۳ ۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عاشقانه

نمیدانم :)

دیر است

آنقدر دیر که دیگر به سختی گریه ام می گیرد؛

آنقدر دیر که دیگر 

از خاطرم رفته است پشتِ کدام خط مشغول قلبم بار ها تیر کشیده است

آنقدر دیر 

که حتی اگر گوشی را بردارد 

صدای هوا از چشم هایش عبور خواهد کرد

قلبش به اندازه هزاران حرفِ نگفته 

سنگِ صد دیدار نا تمام را به سینه خواهد کوبید...

آنقدر دیر 

که دیگر نمی دانم چقدر دوستت داشته ام 

آنقدر دیر شده 

که قاب عکس شکست

لبخندت 

ترک برداشت

اما نگرانم نکرد...

آنقدر دیر شده است 

که باد در نگاهم می وزد 

تا ندانم 

چه روز هایی را که سخت گریسته ام...

آنقدر دیر شده است که

روز هاست

سر برشانه ی باران گذاشته ام 

تا

بر هزاران کوچه

هزاران خیابان 

ببارم و از تو

متشکر باشم که

نیامدی...

۱۸ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۰۶ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشقانه

کسی که دوسش دارین ...



پ . ن  : هر چی بیشتر به ادما بها بدی بیشتر ازت دور میشن ... زودتر ازت خسته میشن ...

دل _نوشت : خودش باید بفهمه ...

۳۱ تیر ۹۵ ، ۱۳:۲۵ ۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
عاشقانه