یکی تو قلبت هست...البتّه فقط تو قلبت

چند سال میگذره و داغونت میکُنه

تصمیمتو میگیری بندازیش دور

عکساشو پاک میکُنی ، شُمارشو پاک میکُنی ، چتتاتونو پاک میکُنی ، اینستا آنفالو و خُلاصه هر کاری از دستت بر بیاد

حس میکُنی خالی شُدی

سبُک شُدی

امّا بعد چند وقت توی حالتی فرو میری که دقیقاً خودم نمیدونم چِمه.

آروم و بی حوصله میشی

نه از چیزی خوشحال و نه از چیزی ناراحت

اونجای داستان یه سر به اعماق خودت بزن

میبینی که اون هنوز یه جایی قلبت هست

اونجاست که میفهمی تو هیچوت نتونسته بودی اونو دور بریزی بلکه فقط یه جایی ته وجودت دفنش کرده بودی!