برگ خالی|عاشقانه|شکست عشقی|فازسنگین

پست عاشقانه,متن عاشقانه,نوشته عاشقانه,عکس عاشقانه,برگ خالی,پست عاشقانه جدید,شکست عشقی,فازسنگین

یاد خاطرات ...

به من گفتی "بگو آ" نمی گفتم. لج کرده بودم
گفتی "این شکل را نگاه کن!" من اخم کردم.
ناگاه گره ی بغضم باز شد و تو دستم را گرفتی
و از کوچه باغ های جهل بیرونم کشیدی و به من
گفتی:"ببین آنجا چند ستاره هست؟" شمردن را به من آموختی
ومرا به میهمانی ستارگان بردی دست عاطفه ام
را گرفتی و اشک های سرگردانم را امان دادی
وبه من نوشتن آموختی.
یادش بخبر...من چقدر در خانه در نقش تو بودم.
خاک بازی به معلم بازی بدل شد و چقدر شیرین و
لذت بخش بود.
اینک تو نیستی، پس با یادتو در کوچه پس کوچه های
کودکی ام که هنوز در آن طنین صدای توست،
گام میزنم; کودکی هایی که پر است از بوی تراشه های
مدادرنگی ها و بوی کتاب فارسی; کودکی هایی که هنوز با آب بابا و
حسنک کجایی و ریزعلی فداکار است; کودکی هایی که هنوز آهنگ
گام های مصمم تورااز آن میشنوم، تو که برای همیشه درتمام
کوچه های حال و آینده ی من جاری هستی چرا که من هرجا که رسم
و هرجا که باشم، از توست رسیدنم و از توست آمدنم

۳۱ تیر ۹۶ ، ۱۷:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عاشقانه

آتش جهنم

خدایــــــا

 

ترجیح می دهم در آتش جهنمت با عشق بسوزم

 

اما

 

با محبت دروغین آدم ها گرم نشوم ...

 

 

#سیاوش_صیاف

 

 

۳۰ تیر ۹۶ ، ۱۷:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عاشقانه

مردانه که دلت بگیرد

مردانه که دلت بگیرد کدام زن میخواهد آرامت کند…؟
مردانه که بغض کنی چه زنی توانایی آرام کردنت را دارد…؟
مرد که باشی حق این ها را نداری…
مرد که باشی حق ات فقط در دل نگهداشتن است
مرد که باشی از دور نمایِ کوهی را داری
مغرور و غمگین و تنها
مرد که باشی شب که دلت بگیرد یک نخ سیگار روشن میکنی و خودت . . .

.

sigaar

 

 

 

اینـ پستمـ اختصاصیـ وآسـ یهـ نفر

خودشـ میدونهـ کیهـ

۲۹ تیر ۹۶ ، ۰۶:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عاشقانه

رفتم

 

رفتم و زحــمت بیگانگی از کوی تو بردم


آشنـــای تو دلم بود و به دست تو سپردم



اشک دامـان مـــرا گیرد و در پای من افتد


که دل خون شده را هم ز چه همراه نبردم

 



#هوشنگ_ابتهاج

 

 

 

۲۸ تیر ۹۶ ، ۱۷:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عاشقانه

عصر جمعه

عصر جمعه باشد و ...

 

آسمان ابری باشد و ...

 

گردوغبار باشد و ...

 

تو باشی و هجوم بی رحمانه خاطرات

 

چه جانی می کَنی تا مهمان شب شوی ...

 

 

#سیاوش_صیاف

 

 

۲۷ تیر ۹۶ ، ۱۷:۳۸ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
عاشقانه

سهم من از دنیا

سهــم من از دنیــــــــــــا

نداشتن و نرسیدن استــــــــــــ …

تنهـــــا

قدم زدن در پیاده رو هــــــای تکراری ذهن

که به بن بست نمیشود ختم می گردد ...

 

#سیاوش_صیّاف

 

 

 

۲۶ تیر ۹۶ ، ۱۷:۳۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱
عاشقانه

سالهاست که رفته ای

سال‌هاست رفته‌ای و من

 

هنوز به خودم می‌لرزم

 

درست مثلِ شاخه‌ای که چند لحظه قبل

 

پرنده‌اش پریده باشد!

 

"رضا کاظمی"

 

 

۲۵ تیر ۹۶ ، ۱۷:۳۵ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
عاشقانه

man ?

 

تو چرا وقـتی دروغ میگی

و من لبخــــند میزنـــم...

فکـــــر میکنــی من خـــــرم؟

خوب یه بارم فکــــر کن دارمـــ بـــه

خریـــــــــت تو لبخــند میزنــــم!!

۲۵ تیر ۹۶ ، ۰۶:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱
عاشقانه

اصلا عیب نداره


اصلا عیب نداره !!

عیب نداره که تنهایی ...

عیب نداره که دیگه زیر بارون بدون اون باید تنها خیس بشی ....

عیب نداره که شبا بدون شب بخیر عشقی که الان نداریش میخوابی ...

عیب نداره که جمله ی دوستت دارم رو دیگه نمیشنوی تا دلت یکم آروم بشه ...

عیب نداره که دلش دیگه برات تنگ نمیشه 

تا بفهمی هنوزم عاشقانه دوستت داره ...

 عیب نداره که اگه خیانت دیدی و دم نزدی .....

 یعنی نخواستی که هیچی بگی ....

عیب نداره اگه اونیکه بهت گفت تا آخرش باهاته

 الان دیگه نیست تا ببینه چقدر تنها شدی و غم

تو دلت نشسته ...


اما مطمئن باش یه روزی

همونی که قدر تو رو ندونست یه روز توی حسرت داشتنت میسوزه


۲۴ تیر ۹۶ ، ۱۷:۳۴ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
عاشقانه

سرزمین جدید

تازگیها سرزمینی پیدا کرده ام
خالی از هیاهو
خالی از دغدغه
آرام...
بی دل
آری
بی دل...
تنها هزینه اش همین است
بیا که بی هم
به آنجا برویم...


شکست عاطفی دردناک است اما... (1)

۲۳ تیر ۹۶ ، ۱۷:۳۴ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عاشقانه

مثه روز اول مــــــدرسه …


 

عشق اول هیــــــچ وقت فرامـــــــوش نمیشه …

چون اولین حســــــه که تنهاییــــــــتو پر کرده …

چون قــــــــــلبت اولین تلنـــــــــگر رو خورده …

مثه روز اول مــــــدرسه …

هیچ کـــــس اولین روز مدرسشو فراموش نمیکنه …!

پس خودتـــــــــونو اذیــــــت نکنین …!!

 

۲۰ تیر ۹۶ ، ۰۶:۱۳ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشقانه

اولینها فراموش نمیشن

 

۱۵ تیر ۹۶ ، ۰۶:۱۳ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشقانه

بیشتر از این غرورتو نشکن واسش

 

کسی که تورو نمیخواد، نمیخواد دیگه...

 

بیشتر از این غرورتو نشکن واسش...

 

خودتو خورد نکن...

 

تو خودت بشکن...

 

غصه بخور اما آویزونش نشووو...

 

میدونم خیلی سخته، شبا با خیالش میخوابی، صبح ها به عشق شنیدن

 

صداش بیدار میشی...

 

ساعتها عکسشو تو گوشیت تماشا میکنی،اشک میریزی...

 

ولی، برو...

 

بالاخره، یه روزی دلش

 

واست تنگ میشه...

 

یه روزی واس تک تک کارات،دلتنگیات، نگرانیات ،حرف زدنات... دلش تنگ

 

میشه...

 

بی صدا برو...

 

مگه دوستش نداری!؟ اینو بفهم ؛بودنت اذیتش میکنه...

 

پس بروووو

 

احساس میکنی داره میپیچونتت، جواب پیاماتو نمیده، بهت زنگ نمیزنه، نا

 

دیده میگیرتت...

 

بهتره بری...

 

یه روز جای خالیتو حس میکنه، یه روز تنها آرزوش میشی...

 

یک طرفه بودن همه چیز رو خراب میکنه!!

 

از خیابانش بگیر..!!!

 

تا احساسش...!!!

 

☜⇅حتی اگه ⇜دیـــوونشـــــــــم بـــــودی برو ⇝ مـــــــــــــــــــــــــغرور

 

باش...


۱۰ تیر ۹۶ ، ۰۶:۱۲ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشقانه

مَجـٰازِیـ

 

cafe-webniaz.irوقـْتِیـ اَزْ واقِعـِیـٰا نـٰا #اُمِیـِدْ بِشـِیـ cafe-webniaz.ir

 


cafe-webniaz.ir•┇سُـر مِیِخُـوُرِیـ تـُوcafe-webniaz.ir


cafe-webniaz.ir•┇مَجـٰازِیـ :)cafe-webniaz.ir

 

۰۵ تیر ۹۶ ، ۰۶:۱۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عاشقانه

فِڪرِشونِمیڪَردَم

cafe-webniaz.ir❎لَعنَت بِہ هَرشَب مِثل اِمشَب❎cafe-webniaz.ir


cafe-webniaz.ir⛔هیچوَقت⛔cafe-webniaz.ir


cafe-webniaz.ir↔ فِڪرِشونِمیڪَردَمcafe-webniaz.ir


cafe-webniaz.ir⬅یِہ روزی➡cafe-webniaz.ir


cafe-webniaz.ir⬅باایڹ سِڹ➡cafe-webniaz.ir


cafe-webniaz.ir⬅ایڹ هَمِہ √آه√از تہِ دِلَم بِڪِشَم➡cafe-webniaz.ir

 

 

۲۹ خرداد ۹۶ ، ۰۶:۱۱ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عاشقانه

ادم است دیگر

‏آدم است دیگر.. گاهی از هر شروع دوباره ایی خسته است، بی آنکه پایانی را دیده باشد
#دپ_هون

۱۲ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۰۰ ۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
عاشقانه

تا به حال دلتنگ خودت شده ای


چند وقتی بود که چشماش یه غمی داشت...یه غمی که آزارم می داد...

کم حرف شده بود...مدت ها به یه نقطه خیره می شد و فکر می کرد...

یادمه وقتی ازش پرسیدم چیزی شده که انقدر بهم ریخته ای تو چشمام زل زد و گفت: دلتنگم...خیلی دلتنگم...

نذاشت بپرسم دلتنگ کی... دلتنگ چی...  دستمو گرفت و گفت تا حالا به کسی حسادت کردی؟

سرم رو تکون دادم و گفتم نمی دونم...شاید...تو چی؟ خندید و گفت آره...

من به خودم حسودیم میشه...به همون کسی که بودم و دیگه نیستم... همونی که از یه جایی به بعد عوض شد... می دونی سخت ترین روزهای زندگی همون روزایی هست که آدم دلتنگ خودش میشه...

حرفاشو درک نمی کردم تا اینکه چند سال بعد روزای سختم شروع شد ... دلتنگ شدم...  دلتنگ همون کسی که تو گذشته بودم...  دلتنگ همون حس هایی که مدت ها تجربه نکرده بودم...  دلتنگ خنده هایی که مصنوعی نبود...  دلتنگ رویاهایی که هر چی گذشت کمرنگ تر شد...  

همون جا بود که فهمیدم فرقی نداره شرایط تغییرت بده یا سرنوشت یا مسیری که انتخاب می کنی...  اگر با گذشت زمان عوض بشی بالاخره یه روز بی رحمترین دلتنگی میاد سراغت... دلتنگی که هیچ راه فراری نداره...  دلتنگی که هیچوقت تموم نمیشه...فقط گاهی فراموش میشه ... همین 

۱۱ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۳۶ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشقانه

آزاد خواهید شد

آن هنگام که بگذارید حقایق شما آشکار شوند، آزاد خواهید شد. آنگاه می توانید تمامی آن انرژی اضافی را در جهت رشد و تکامل و در راه رسیدن به والاترین هدف های خود به کار ببندید.
هرچه بیشتر رازهای نهفته داشته باشیم، بیمارتر هستیم، زیرا این رازها نمی گذارند خود اصلی مان باشیم. هنگامی که با خود آشتی کنیم، هستی نیز در همان سطح آرامش را به ما باز می گرداند و هنگامی که با خود هماهنگ باشیم، با همه هماهنگ خواهیم بود.
نیمه تاریک وجود / #دبی_فورد

۰۳ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۴۰ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشقانه

چند قدم ان طرف تر


تا سردش می شد، دستشُ میکرد تو جیب پالتوم و انگشتاشُ حلقه می کرد دور‌ دستام. بعدشم محکم فشار میداد. عادتش بود که بعضی حرفا و حسّارُ یک جورِ دیگه ای بروز بده. مثلاً وقتی پشت فرمون بودم و دستم رو دنده بود. یا تو سینما، تویِ سکانسایِ تأثیر گذار، دستمُ فشار میداد. یا تو مهمونیایی که همه وسط بودن و دو نفری می رقصیدن، همچین به آغوش می کشید و آهنگُ زمزمه می کرد، انگار ساعتایِ آخرِ زندگیمونِ.

اینجا سردِ. هرچی به تو نزدیک تر میشم داره همه چی ذوب میشه. با اینکه تو همیشه دستاتُ می کردی تو جیب پالتوم ...

"چند قدم آن طرف تر با خودم"

#دانیال_اسماعیلیان

۲۶ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۰۴ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشقانه

لعنت به تکنولوژی :)


حرفمان که میشد،

استرس تمامِ وجودم را فرا میگرفت...

نکند از دستش بدهم؟

نکند من بمانم و کوهى از خاطره؟

نکند منى که بعدِ عمرى دل باختم،بشکند دلم!

نکند تمامِ دو نفره هایمان را با دیگرى تکرار کند؟

تماس هایم بى پاسخ میماند ومنفورترین صدای دنیا

در گوشم تکرار میشد؛

"مشترکِ مورد نظر پاسخگو نمیباشد"

برایش مینوشتم؛

آدمیزاد است دیگر جانم بحث میکند

فرقى نمیکند مقصر کیست

همین که بحث میکنیم یعنى،

قلبمان هنوز براى هم میتپد

یعنى مهم است برایمان که شبیه یکدیگر شویم!

ارسال کردم و خواند

ولی جوابی  نداد

باز نوشتم؛

-جانم؟

باز هم خواند و جواب نداد

-عزیز دل...؟

سکوت بود و سکوت!

و هیچ چیز لعنتى تر از بى پاسخ گذاشتنِ پیام نیست

قدیم ترها خودمان را قانع میکردیم که شاید پیغامم نرسیده باشد

و هى ارسال میکردیم و ارسال...

حالا اما این تکنولوژىِ لعنتى همان اندک دلخوشى را هم از ما گرفت و

با وقاحتِ تمام به ما میفهماند که ؛

خواند و پاسخ نداد

که خواند و تحقیر کردنِ تو را ترجیح داد

لعنت به تکنولوژى

لعنت به پیغامهاى بى جواب

#علی_قاضی_نظام


۱۸ فروردين ۹۶ ، ۱۰:۰۱ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشقانه