برگ خالی|عاشقانه|شکست عشقی|فازسنگین

پست عاشقانه,متن عاشقانه,نوشته عاشقانه,عکس عاشقانه,برگ خالی,پست عاشقانه جدید,شکست عشقی,فازسنگین

۱۸۵ مطلب توسط «عاشقانه» ثبت شده است

کاش یک نفر باشد

یک نفر باید باشد که بدون ترس هیچگونه قضاوتی برایش همه چیز را تعریف کنی

تمام حرف هایی که دارد آرام آرام درونت میگندد را به زبان بیاوری

از آن حرف هایی که شب ها موقع خواب به بی رحمانه ترین شکل ممکن به سرت هجوم می آورند

و رسالتشان این است که خواب را از تو بگیرند

حرف هایی که وسط قهقهه هم اگر یادشان بیوفتی لال میشوی

یک نفر که وقتی تو دهن باز کردی نگوید آره میدانم ، اصلا یک نفر باشد که هیچ چیز نداند

یک نفر باشد در این دنیا که نصیحت را بلد نباشد

وقتی تو گفتی فلان طور شد ، نگوید آهان برای من هم شده ببین تو نباید اینطور کنی ، بنظر من فلان کار را بکن

یک نفر که وقتی برایش تعریف میکنی که کارم دارد به جاهای باریک میکشد ،

پوزخند نزند ، به شوخی نگیرد

جدی بگیرد ، خیلی هم جدی بگیرد ،

آنقدر که یک سیلی جانانه مهمانت کند و با تمام قدرت اش بزند زیر گوشت

یک نفر که تجربه ی هیچ چیز را نداشته باشد ،

مثل همه ی آنهایی که خود را علامه دهر میدانند نباشد ،

وقتی که برایش تعریف میکنی دستپاچه شود ، گوش بدهد ،

برایت فتوای ابوموسی اشعری صادر نکند ،

راه کار ندهد ، فقط گوش کند ..

یک نفر که بداند این چیزهایی که تو تعریف میکنی جواب منطقی ندارد ،

اصلا منطق در مقابل این حرف ها بیچاره است

خیلی از آدم ها میخواهند حرف بزنند صرفا برای اینکه دردشان آرام بگیرد

بعضی آدم ها درونشان روی کمربند زلزله است ،

گاهی حرف میزنند تا ویرانی زلزله درونشان را به تعویق بیاندازند

حرف زدن گاهی مُسکن است ،

آدم ها گاهی حرف میزنند نه برای اینکه چیزی بشنوند ، نه اینکه کمک بخواهند

حرف میزنند که ویران نشوند

حرف میزنند که آرام بگیرند

مانند کسی که خود میداند چه روزی قرار است بمیرد ، آرام میگیرند .

به قول آن رفیقمان که میگفت :

حرف هایی در دلم هست که حاضرم فقط به کسی بگویمشان که قرار است فردا بمیرد ...

۲۷ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۲۹ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عاشقانه

نامه ای به او :)

سلام مخاطب خاص

شبها گذشت و روزها...این که می رود عمر است .یادت هست؟خاطره هارا که مرور می کنی هر کدام طعمی دارد . هر کدام مزه ای را در دهان خیال میریزند.زندگی به رنگ مینشیند.ولی بین این همه طعم و رنگ،من طعم آن روز بارانی را خوشتر دارم .همان روزی که آسمان تا لبه های زمین پایین آمده بود و رنگ ها ریخته بوددر آغوش باد و زندگی میرفت زیر پوست شهر.یادت هست؟

طعم خنده هایت روی نفس های خیابان می نشست و عاشق و معشوقی را ساعتی در خلسه ی هوس فرو میبرد .باران که میخورد روی خواب درخت و کبوتری نمیدانست که بادبادک کاغذی چرا فلسفه نمیداند.چرا کسی از چتر ها نپرسید 

که باران دوست دارند؟

خاطره ها طعم دارند .هرخیابان هم و هر باران...وهر خیابان در باران هم.

دهان خاطره گس شده است...خاطره ای که در میان رگ های عادت میرود...

۲۶ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۲۱ ۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
عاشقانه

بفهمش :)

. +سلام(یعنی دلم برات تنگ شده بود.)

-سلام(یعنی من هم همینطور.) 

+امروز هوا سرد شده( یعنی دیروز چرا نبودی؟) 

-شاید بارون بیاد ( یعنی امروز هستم، نگاهم کن!)

+شعری را که خواستی پیدا کردم(یعنی دیروز همش به فکر تو بودم.) 

-می خوام بزارمش تو قاب که هر روز بخونمش(یعنی که هر روز به یاد تو باشم.)

+وسط های شعر گریم گرفت( یعنی بس که به تو فکر کردم.)

 -فقط شعر خوبه که آدم رو به گریه می اندازه(یعنی کاش اون لحظه پیش تو بودم.)

+اونجا که درباره ی ترسیدن از عشق بود(یعنی من از عشق تو می ترسم.) 

-یکی هم برای تو قاب می کنم، دوست داری؟( یعنی دوستت دارم.)

 -دوست دارم،قاب کن( یعنی دوستت دارم)

۲۵ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۲۶ ۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عاشقانه

میخواستم :)

میخواستم روى میزِ تهِ کافه بشینم و واسشون از آرزوهام بگم . اینکه چجورى میخوام دنیا رو توى مُشتم جا بدم... اینکه چجورى میخوام خودم رو توىِ دلِ این دنیا جا بدم.

میخواستم دستاشونو توى دستم بگیرم و توى پارک قدم بزنم، بدوم... پرواز کنم و به دنیاى خیالاتم برسم. 

میخواستم باورم کنن. میخواستم اشکامو دور بریزم و روى شونه ى اونا فقط بخندم. میخواستم وقتى بیرون میرم دلم نگیره. وقتى میبینمشون دلم براشون تنگ نشه. 

من خیلى چیزا میخواستم اما اونا هیچوقت وجود نداشتن. اونا هیچوقت نبودن. من گُمشون کرده بودم. من بدجورى گُمشون کرده بودم.

۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۱۵ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عاشقانه

بدبختی

بدبختی های روزگار ما آدم ها از آنجایی شروع شد که خواستیم همه ی آدم های اطرافمان را راضی نگه بداریم ، کاری که مدت ها طول کشید تا بفهمم چقدر عبث و بیهوده است ، هرچقدر خوب باشید و هر چقدر موجه ، هرقدر مبادی آداب  ، هراندازه که مراعات کنید ، هر چقدر لی لی بگذاریم به لا لای دیگران ، هرچقدر خنده هایمان را زورکی تقدیم آدم ها کنیم ، هرقدر ملاحظه و درک خرج زندگی این و آن کنید ، هرقدر ، فقط و فقط خودتان را گرفتار کرده اید و بس ، سال ها طول کشید تا بفهمم که آدم های دور برمان آن چیزی که تو هستی و میخواهی باشی را نه میبینند و نه قبول اش خواهند کرد ، مردم آن چیزی را در تو میبینند که خودشان دوست اش دارند ، حقیقت این است که اولویت آدم ها خودشان اند ن تو

۲۳ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۱۱ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشقانه

تلگرام

تلگرام یک قابلیت دارد به اسم سکرت چت. برای این ساخته شده که حرف های آدم ها با هم از یک درگاه امن، از جایی که چشم کسی بهش نخورد، گوش کسی نشنود و دست کسی نرسد، منتقل شود. همین قابلیت، یک قابلیت دیگر در خودش دارد که به فارسی می شود زمان سنج خود تخریبی یا نابودگر زمانی! کارش این است که به پیام ها زمان می دهد. زمان دیده شدن، خوانده شدن، فراموش شدن. 2 ثانیه، 10 ثانیه، هر چی! می توانی بنویسی دوستت دارم. تایمرش را بگذاری روی 5 ثانیه. بنویسی چقدر دلم تنگ شده برات. 3 ثانیه! بنویسی دلم داره از دهنم میزنه بیرون. 4 ثانیه! آن وقت می توانی بنشینی به تماشا. ببینی که پیام ها چطور ارسال می شوند، چطور می مانند و چطور نابود می شوند.

تلگرام برنامه آدم های امروزیست. کوچ کاربر ها از وایبر و واتز آپ و لاین شروع شده. سرعتش خوب است، فایل ها راحت جابجا می شود و حرف ها ، زمان نابودی دارد. از این پس، عشق واژه ثانیه هاست و حالا دیگر جسد بی جان همه عاشق های افسانه ای، لای کتاب های بیدخورده خواهد پوسید. میمیرم برات، 1 ثانیه!

.

.

پانویس:

یک دوستت دارم می نوشتیم روی کاغذ، می رفتیم تو راه مدرسه اش. نگاهش نمی کردیم. متلک نمی گفتیم. یک جوری که ببیند می گذاشتیم روی کاپوت پیکان سفیدی که آن گوشه پارک بود. بر نمی گشتیم که ببینیم بر می دارد یا نه. سر نمی چرخاندیم. همه آن روز و فردایش که دوباره از آن خیابان رد می شدیم را به این فکر می کردیم که لابد برداشته و خوانده و لبخند زده. دل دل می زدیم. له له می کردیم. تازه فرداش که می شد می دیدیم کاغذ همان جاست، دوستت دارم‌ش همانطور پر رنگ است. حالا می شود نوشت: عاشقتم....4 ثانیه!


۲۲ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۱۰ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عاشقانه

کارشون میشه افتادن

یک برگه از لای کتابش افتاد زیرِ پای من، همین که خواستم خم بشم برگه رو بردارم گفت:

_ لازم نیست، این برگه کارش افتادنه!

متعجبانه نگاهش کردم ، لبخند زد و گفت :

_ براى اولین بار که گذاشتمش لاى کتابم و از خونه زدم بیرون صد بار افتاد، کلافه ام کرد!

روزِ دوم میونِ پنج تا برگهء دیگه فقط همین یه دونه افتاد پایین، روزهاى بعد بیشتر شد این افتادن ها، یه بار روش یه آزمایشى انجام دادم، لولِ ش کردم و گذاشتمش تو بُطرى، اینبار در کمالِ ناباورى با بطرى افتاد! همون لحظه بود که متوجه شدم کارش افتادنه! مثلِ خیلی از آدمها که سعى میکنیم نگهِ شون داریم، بعد یه نقاب میذارن رو چهـره شون، کم کم خودشون و نشون میدن، چون دیگه تحمل بازى رو ندارن!

وقتى شناختی شون و نقاب و کنار زدن، کارشون میشه " افتادن "

تو نمیتونى کسى رو تغییر بدى، حتى اگه عزیزِ عزیزِت باشه! فقط میتونی دوستش داشته باشى!

۲۱ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۵۹ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عاشقانه

لحظه ی مرگ :)

فازغم

۲۰ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۱۵ ۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عاشقانه

درد

یک روز ممکنه این دلیل رو پیدا کنی تا از خودت بپرسی حد دردی که میتونی تجربه کنی چقدره و متوجه میشی که اصلا حدی وجود نداره.درد پایان ناپذیره.تنها افراد هستن که پایان پذیرن.


۱۹ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۱۵ ۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عاشقانه

شب و حالت شبانش :)

🔻

ببین، شب خودش یه ‌چیزیه.

 تو شب یه‌ کارایی هست که تو روز نیست؛

 مثلن یه‌ چیزی که فورا به ‌ذهن انسان میرسه دیدار ِ یار.

 دیدار یار بیشترش تو شبه دیگه.

 تو روز یه ‌حالت معمولی و چه خبر، تو چطوری و مراقبت کن و غیره پیش میاد، انسان اصن مزاجش تباه میشه.

 شب بهتره، صمیمیه.

 اصن تو ادبیات ما هم هست.

 حالا خودنمایی نباشه، من خیلی دنبال شعر و اینا دنبال میکنم. اشاره زیاده به شب...

 یا خودِ خواب؛ ببین این بحث خواب خیلی پیچیده‌ ستا.

 یعنی اون خوابیدن و خواب دیدن و رویای واقعه و صادقه و غیره به‌ کنار، که یهو چیز میشه میبینه فک میکنه یه ‌خوابی دیده.

 یا اون قضیه‌ی احتلام جوانان که خودش مفصله!

 اما شب در عین ‌حال یه ‌فرصتی هم هست واسه‌ی نخوابیدن.

 چون ساکته، با خودتی، نگا میکنی میبینی داس نقره وسط آسمان، میگی وای جمشید چی داره میاد به‌ سر ما.

 یا ورمیداری نشونش میدی به بعضی نفرات، که عمدتاً به ‌یه‌ورشون هم نمیگیرن، اما گاه‌ گداری اگه بگیرن یه اثر خوبی داره.

 مث حس نشون دادن ماه به‌ دیگران میمونه. 

#چهرآزی 


۱۹ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۱۳ ۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عاشقانه

نمیدانم :)

دیر است

آنقدر دیر که دیگر به سختی گریه ام می گیرد؛

آنقدر دیر که دیگر 

از خاطرم رفته است پشتِ کدام خط مشغول قلبم بار ها تیر کشیده است

آنقدر دیر 

که حتی اگر گوشی را بردارد 

صدای هوا از چشم هایش عبور خواهد کرد

قلبش به اندازه هزاران حرفِ نگفته 

سنگِ صد دیدار نا تمام را به سینه خواهد کوبید...

آنقدر دیر 

که دیگر نمی دانم چقدر دوستت داشته ام 

آنقدر دیر شده 

که قاب عکس شکست

لبخندت 

ترک برداشت

اما نگرانم نکرد...

آنقدر دیر شده است 

که باد در نگاهم می وزد 

تا ندانم 

چه روز هایی را که سخت گریسته ام...

آنقدر دیر شده است که

روز هاست

سر برشانه ی باران گذاشته ام 

تا

بر هزاران کوچه

هزاران خیابان 

ببارم و از تو

متشکر باشم که

نیامدی...

۱۸ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۰۶ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشقانه

میان سطرهای این شعر مرده ام

فازسنگین

۱۶ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۵ ۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
عاشقانه

فکر و خیال :)

فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال فکروخیال

#ادامه_دارد...

۱۶ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۳ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عاشقانه

هیچ زنی احمق نیست

هیچ زنی احمق نیست!

همیشه نمیشه زنها رو با پول شاد کرد

با ارزشترین هدیه که میشه به یک زن داد؛

توجه است

توجّهی مداوم...


#پائولو_کوئیلو

۱۵ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۴۴ ۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
عاشقانه

دلخوش نکن :)

آدم ها عوض نمیشن

فقط دلتنگ میشن

برمیگردن

و دوباره از نو با همون عادت ها دوستی می کنن.!

آدم ها برمیگردن

نه برای اینکه قدر و قیمتت رو فهمیدن

برمیگردن

چون دیواری کوتاه تر از تو پیدا نکردن،یادت باشه

دلخوش نکنی به این برگشتن ها

آدم ها عوض نمیشن..! 

۱۴ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۱۸ ۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
عاشقانه

پیانو:)

فازسنگین

۱۳ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۲۹ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عاشقانه

فرقی نمیکند

فرقی نمیکند

کنار دریا باشی

وسطِ مهمانی

کنج اتاق

یا هر جایِ دیگر...!

روزهایِ تعطیل

بویِ تنهایی در سَرِ آدم میپیچد...!

باید یک نفر باشد

بدونِ غرور دوستت بدارد

آنقدر صمیمی

که اگر در مدتِ یک ساعت

برای بیستمین بار میخواستی حالش را بپرسی

دل دل نکنی

فکر نکنی

با خودت نگویی که نکند کلافه اش کنم

ترسِ از چشمْ افتادن را نداشته باشی!

یک نفر که حالِ تو را بلد باشد...

یک نفر که بدونِ توضیح بفهمد

این همه بی قراری دست خودت نیست!

یک نفر که غرورِ خاموشِ تو را

عشق معنا کند

نه چیز دیگری....!

یک نفر که حضورش

برای روزهای تعطیل الزامی ست!

۱۲ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۰۶ ۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عاشقانه

عکس فازسنگین

لینک های زیر استفاده نمائید .

عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین

 

عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین
عکس نوشته فاز سنگین

عکس نوشته فاز سنگین

Hsshshuxjd نیتیت


s

۱۲ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۳۰ ۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
عاشقانه

گلایه‌ای نکنی‌، بغض خویش را بخوری‌

خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد

نخواست او به من خسته بی‌گمان  برسد

شکنجه بیشتر از این‌ که پیش چشم خودت‌

کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد

چه می‌کنی‌، اگر او را که خواستی یک عمر

به راحتی کسی از راه ناگهان برسد...

رها کنی‌، برود، از دلت جدا باشد

به آن‌که دوست‌ ترش داشته‌، به آن برسد

رها کنی‌، بروند و دو تا پرنده شوند

خبر به دورترین نقطة جهان برسد

گلایه‌ای نکنی‌، بغض خویش را بخوری‌

که هق‌هق تو مبادا به گوششان برسد

خدا کند که‌... نه‌! نفرین نمی‌کنم‌، نکند

به او، که عاشق او بوده‌ام‌، زیان برسد

خدا کند فقط این عشق از سرم برود

خدا کند که فقط زود آن زمان برسد...


۱۱ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۱۹ ۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
عاشقانه

تا اخر مبارزه کن:)

شما می توانید تا آخر عمرتان از این قضیه ناراحت باشید. حتی می توانید لیوان را بردارید و بکوبید بر سرتان، تا هم لیوان بشکند، هم سر! یا حتی از ساختمانی ده طبقه خودتان را پرت کنید!

آخر چه می شود ؟ 

همه جمع می شوند کمی گریه می کنند، کمی بغض، عده ای هم تأسف ...

آخر تنها می مانی با درد های بیشتر. 

مردم هم خودشان را به اولین سیرک می‌رسانند  و از خنده منفجر می شوند. 

آدم ها حتی اگر غصه می خوردند برای خودشان است. اینجا کسی دلش برای کسی نمی سوزد. پس تا آخر مبارزه کن ...

۱۰ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۱۲ ۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
عاشقانه